برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی
31. من چه توقعاتی از برگشتن سلامت عقل دارم؟ آیا این توقعات واقعگرایانه هستند یا نه؟
باید از سرعت بیش از اندازهي فرایند سلامت عقل پرهیز کرد. مرور و صبر باعث نهادینه شدن صحیح سلامت عقل در فرد میباشد و صبر، فرصت و بستری را فراهم میآورد تا اندوختههای خوبی را برای این سفر روحانی به همراه داشته باشیم.
سرعت دادن به این فرایند توقع واقعگرایانهاي نیست. من از برگشت سلامت عقل توقع دارم که از تکرار تجربیات تلخ گذشته پرهیز کنم، احساسی عمل نکنم، در ضعفهای اخلاقی افراطی نباشم و آنها را به تعادل برسانم، نهایت تلاشم را بکنم و راه درست را با مشورت پیدا نمایم، توقع دارم دوراندیش باشم و این واقعگرایانه است. باید به سمت آرامش بروم تا به تعادل برسم اما هر گاه توقع غیرواقعگرایانه پیش بیاید واقعیتها کنار میرود و در این مواقع ما سر جای خود نیستم. اینکه ما خودمان را آدم دانایی میدانیم و در هر موردی اظهار برتري میکنیم، یا اینکه میخواهیم دیگر اشتباه نکنیم، یا هر چیز طبق میل ما پیش برود اینها توقعات غیرواقعگرایانه است.
32. آیا توقعهاي واقعگرایانهي من در مورد پیشرفت بهبودیام به واقعیت پیوست یا نه؟ آیا درک میکنم که بهبودی در طول زمان اتفاق میافتد نه یک شبه؟
درک کردهام و تا حدود زیادی توقعهای واقعگرایانه به واقعیت پیوسته. متوجه شدهام با تمرین زیاد به مهارت میرسم، درک کردهام بهبودی نقطهي پایانی ندارد اینکه دیگر مواد مصرف نمیکنم ایمان را تجربه میکنم و سعی میکنم با مشورت کردن به تعادل برسم. توقع دارم با توجه به مشکلات آرامش خود را حفظ کنم. به من اعتماد کنند و من بتوانم اعتماد کنم توقع دارم با مشورت کردن موفق به انجام درست کارهایم شوم.
33. اینکه ببینیم در شرایطی که قبلاً هرگز با آن به درستی و با موفقیت روبرو نشدهایم اکنون میتوانیم حتی برای یک بار از روی سلامت عقل عمل کنیم. نشانهای از برگشت سلامت عقل است. آیا تجربهای به این شکل در بهبودی داشتهاید؟ آنها چه بودهاند؟
کارکرد قدمها تا آخر، امروز در مورد کارها و مسایل شخصی دیگران دخالت نمیکنم. حتی در مسايل رهجوهایم، با مشورت با راهنمایم خیلی اوقات دوست داشتم برخلاف آن عمل کنم، اگر میخواهم موفق باشم باید به استراحت نیز بپردازم، عشق را به اندازه کافی خرج کنم، خدمتی که توان انجام آن را ندارم به گردن نگیرم، قانون را رعایت کنم.
34. چرا داشتن یک فکر بسته برای بهبودی من ضرر دارد؟
فکر بسته زیربنای تکروی است، زاویهي دید من تغییر نمیکند، محصول فكر بسته، بیحوصلگی، بیتفاوتی و ناامیدی است، فکر بسته توانایی کمک گرفتن را از من میگیرد، با داشتن یک فکر بسته هیچ نوع فکر جدید و نو وارد زندگی من نخواهد شد، با فکر بسته به دلیل انسان بودنم نود درصد اوقات در اشتباه خواهم بود و در خودمحوری خود غرق خواهم شد، به سلامت عقل دست نخواهم یافت و از بهبودی دور خواهم ماند، فکر بسته مثل مشت بسته میماند، با بسته بودن فکر، افکار قدیمی من دوباره همان بلاها را به سرم خواهد آورد و مرا از یادگیری دور خواهد کرد از تواضع دور خواهم شد و انتخابی فکر خواهم کرد، فکر بسته حاضر به تغییر خودش نیست با فکر بسته هیچ امیدی برای رهایی وجود ندارد، من برخلاف تصوراتم خیلی ناچیزم، با افکار بسته به اسرار دروغی دست خواهم یافت و با فکر بسته هیچ نخواهم توانست از جهل و نادانی بیرون بیایم و در کل فکر بسته شناخت بیماری اعتیاد را برای من مشکل میکند. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
https://s6.uupload.ir/files/img-20230922-wa0076_077h.jpg
35. امروز در زندگی چگونه از خود روشنبینی نشان میدهم؟
مشورت کردن، باز گذاردن دریچهي افکار، دعا کردن، پذیرفتن واقعیتها که لزوماً حقایق نیست، باید آمادهي شنیدن عقاید دیگران باشم، درک کنم که همه چیز را نمیدانم، شاید آن فکری که من میکنم اشتباه باشد، دست برداشتن از مقاومت در مقابل تغییر کردن، سوال کردن، مطالعه کردن، اعتماد کردن به نیروی برتر، در نظر گرفتن تمام جوانب کار، به نظرات مخالفین هم گوش دهم اگر درست بود انجام دهم، روی عقاید خودم پافشاری نکنم چرا که ممکن است راهحل جدیدی وجود داشته باشد، درک شخصی خود را به دیگران تحمیل نکنم.
36. زندگی من به چه طریق در زمان بهبودی تغییر کرده؟ آیا باور دارم که تغییرات بیشتر هم امکان دارد؟
من زمانی که خدا را کارگردان زندگیام قرار دادم و خود را کنار کشیدم، درون امّاها و چراها نرفتم و با کلمات چطور و چگونه به دنبال راهحل بودم. درون زندگی خانوادگیام نیز خدمت و خداوند وجود دارد و باور دارم باید بابت تمام اینها قدمی بردارم تا تغییرات در زندگی و بهبودیام بوجود بیاید. من با استفاده از باور اصول روحانی تعهّد، برنامهریزی، خدمت، تلاش، تمایل، صداقت، احترام، وقتشناسی، روشنبینی، صبر و رعایتكردن حقوق دیگران دچار یک تغییر بزرگ شدم، چه بسا اگر تمام آنها را به صورت کامل اجرا بگذارم بیشتر نصیبم خواهد شد. خداوند توانایی تغییر در بهبودی من را دارد اگر خودم بخواهم.
37. من تمایل دارم چه کارهایی انجام دهم تا سلامت عقل به من بازگردد؟
امروز هر کاری را که کمک به ماندن من در مسیر بهبودی میکند را انجام خواهم داد. کمک گرفتن از خداوند، مشورت مداوم با راهنما، رفتن به جلسات و شنیدن تجربههای دوستان بهبودی، خدمت کردن، دست یافتن به تواضع، فروتنی، تمایل، ایمان و اعتماد، کمک گرفتن از دوستان بهبودی، بازگذاردن دریچهي افکار یعنی حاضرم هر کاری برای برگشت سلامت عقل انجام دهم (کاری که اصول میگوید) بپذیرم ،حضور خداوند را در فرایند بهبودی درک نمایم واز او کمک بخواهم تا سلامت عقل به من بازگردد و خودم هم نسبت به آن عملکرد داشته باشم.
38. آیا کاری هست که من در گذشته به انجام آن تمایل نداشتم اما اکنون این تمایل را پیدا کردهام؟ آن کار چیست؟
مطالعه کردن، دعا کردن، سوال کردن، با جمع بودن و دوری از تنهایی، رعایت حقوق دیگران، انجام قدم نهم، تمایل به زیرپاگذاشتن ضعفهایم بهخصوص شهوت، صداقت در کار و بهبودی، برنامهریزی، اعتماد کردن، نمیخواستم کسانی را که از آنها رنجيده بودم ببخشم و کارها را از روی خودمحوری انجام میدادم. امروز طبق باورهای جدید حاضرم هر تلاشی را برای حرکت به سمت یک انسان کامل شدن انجام دهم.
39. من چه اعمالی انجام دادهام که نشانگر ایمان من است؟
زمانی که باور کردم به تنهایی نمیتوانم به سلامت عقل برسم از خداوند و فکر دیگران کمک گرفتم، حضور مرتبی در جلسات داشتم، اشتباهات دیگران را بخشیدم و به آنها فرصت دادم، به کسی فخرفروشی نکردم، از اصول روحانی پیروی کردم، اعمالم ديگر کمتر از روی هوای نفس بود، عشق درونم زنده شد، به خانوادهام خدمت کردم و به نیرویی که هیچ وقت به آن اعتماد نداشتم اعتماد کردم، باور بخشیدن دیگران منتهی میشود به وصال خدا، صبر کردن همراه با امید، در مقابل مشکلات زانو نزدم و سر تسلیم فرود نیاوردم، خدمت در انجمن، انجام رهنمودهای برنامه و در نهایت درون ترسهایم پاگذاشتم و دل به ترسها ندادم.
40. ایمان من چگونه رشد کرده است؟
گاهی ایمان من از شک شروع شد و رشد کرد.
مشکلات دیگران یکییکی حل شد، من هم ایمان آوردم که این اتفاق در مسیر بهبودی من هم خواهد افتاد، با افزوده شدن صداقت، دیدن دوستان بهبودی و مراحل رشدشان، تمرین به روشنبینی، تظاهر به ایمان کم کردن اشتباهات، شک کردن و رسیدن به یقین، دست برداشتن از تصورات باطل، رشد در کار و کسب حلال، تغییر در نوع شناخت خود وخداوند، ايمان كمكم در من رشد كرد.
اول تظاهر میکردم ولی بعداً ایمان آوردم. از اعتماد من باورم شروع به رشد کرد، دردهایم را گفتم و هنگامی که باور کردم کسی هست که رنجشها را از من میگیرد و آلام درونیام را تسکین میدهد ایمان آوردم، بعد از تظاهر کردن چشمانم باز شد اعتماد پیدا کردم و در پس آن ایمانم فزونی یافت. با گوش کردن، باورهای جدیدی را ساختم و تا این لحظه ایمان قسمتی از زندگی من شده و هر روز کاربرد دارد و روز به روز ارتقاء مییابد، با ایمان، بیماری توان ایستادن ندارد.
41. آیا قادر بودهام انجام کاری را برنامهریزی کنم و ایمان داشته باشم که اعتیادم بر سر راه انجام این کار مانع ایجاد نخواهد کرد؟
معمولاً کارهایی که در جریان و موافق ارادهي خداوند باشد مثل خدمت کردن، تمایل به پاک بودن، به کارگیری رفتار سالم و سازنده مسلماً قدرتشان از قدرت بیماری اعتیاد بیشتر است و وقتیکه همراه با حس تمایل درونی و در راستای تغییر افکار منفی به سمت مثبت باشد با قدرت ایمان میتوان اعتیاد را کنار زد.
42. چه ترسهایی دارم که سدراه اعتماد من است؟
ترس از آینده، ترس از ضعفها، ترس از گذشته، ترس از دردهایی که هیچ وقت تجربهاش نکردم و ترس از اینکه در مقابل این ترسها چه واكنشي از خود نشان دهم، ترس از اینکه شاید اصلاً خداوندی وجود نداشته باشد و آنچه را میشنوم و عمل میکنم حقیقت نداشته باشد، ترس از اینکه نتوانم حقیقت را لمس کنم، ترس از اینکه بخواهم باورهای قدیمی را عوض کنم و طبق باورهای جدید زندگی کنم، ترس از شکسته شدن گمنامی.
هر جایی که آگاهی هست یعنی روشنبینی کار میکند، هر جا روشنبینی هست امید هست و حاصل امید ایمان است. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۳۱۱۲۰_۱۶۳۵۰۱_lj2o.jpg
43. چه کارهایی نیاز است انجام دهم تا از این ترسها رها شوم؟
باید ترسها را شناخت و با یکایک آنها روبرو شد و از کسانی که با این ترسها روبرو شدهاند، تجربه گرفت، تا زمانی که با ترسها زندگی کنم فرصتی برای ایمان آوردن نخواهم داشت، به افکار منفی خود بها ندهم و پشت آنها خود را پنهان نکنم چون اعتماد مرا ضایع خواهند کرد.
به استقبال دردهاي نيامده نروم و دست از پیشداوریها بردارم. به خداوند، گروه و راهنما اعتماد کنم چون توان آن را دارند که به من توان روبرویی با مشکلات را بدهند و بدانم که بزرگترین دستاوردهای زندگی بعد از تحمّل درد و رنج به دست خواهند آمد نه در ابتدای آن باید اعتماد کنم عملکرد داشته باشم تا ایمان بیاورم.
44. چه اعمالی انجام میدهم که نشانگر اعتقاد من به فرایند بهبودی به یک نیروی برتر از خودم است؟
مشورت کردن و اعتماد کردن، در زندگی به دنبال منافع شخصی خود نيستم و مصلحت جمع را در نظر ميگيرم به دیگران فرصت اشتباه را میدهم به جلسات بهبودی میروم و خدمت میکنم، صبر کردن و پذیرفتن خود و امید به اینکه بهتر خواهم شد، از خودگذشتگی، تحمّل، ایمان، تلاش، بردباری، درستی را در مسیر زندگی و بهبودی به کار میگیرم.
بهبودی ...
ما را در سایت بهبودی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 7dashti6208 بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1402 ساعت: 15:32