مرتضی عامری قدم یک سئوال 37 الی 47

ساخت وبلاگ

برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشنه مجتبی دشتی

<a href='/last-search/?q=مرتضی'>مرتضی</a> <a href='/last-search/?q=عامری'>عامری</a>+ مجتبیدشتی

https://s6.uupload.ir/files/img_20231026_135440_220_j4na.jpg

37. آیا علايم هشداردهنده در مورد بیماری خود و فرزندانم را نادیده می‌گیرم و فکر می‌کنم بالاخره یک جوری می‌شود یا همه چیز درست خواهد شد؟ توضیح دهید.

عادت‌هاي خودمحورانه، ترس و باورهای غلط موجب پشت‌گوش ‌انداز‌ی‌های ماست. عدم برنامه‌ریزی و بی‌تفاوتی در مورد بیماری خود و اطرافیانم موجب می‌شود علايم هشداردهنده را نادیده بگیرم.

38. آیا تاکنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته‌ام نسبت به آن بی‌تفاوت بوده‌ام؟ اتفاق افتاده که به خاطر اعتیادم قادر به حمایت از خود در برابر خطر نباشم؟ توضیح دهید.

من همیشه در برابر خطرهای جدی واكنش‌هاي بدون فکر از خود نشان می‌دادم و روزی رسید که نتوانستم از خود دفاع کنم. به خاطر بحران‌های مادی و اجتماعی توانایی روبرو شدن با کسی را نداشتم. اگر حقّم را می‌خوردند می‌گفتم واگذار می‌کنم به خدا. در اصل چیزی که باعث می‌شد من به این روز بیفتم بی‌تفاوتی‌اي که در راس بیماری ما حکومت می‌کرد بود یا انکار بیماری، انکار آشفتگی زندگی، انکار عجز، خودکم‌بینی، ترس، و معمولاً ارزیابی خود و آگاهی داشتن از ضعف و ناتوانی خودم موجب می‌شد نتوانم از خودم حمایت کنم و اوضاع هم‌چنان بدتر می‌شد.

39. آیا تاکنون به خاطر اعتیادم به کسی صدمه رسانده‌ام؟ توضیح دهید.

بسیار زیاد، چه از طریق نقايص، چه از طریق مصرف مواد مخدر، از نظر گفتار، کردار و رفتار، مالی، عاطفی، احساسی از طریق وسوسه، اجبار و عادت‌هاي خودمحورانه و از لحاظ روحی روانی ـ روانی، مادی و معنوی به دیگران صدمه رسانده‌ام.

40. آیا من کج‌خلقی و یا رفتار خشمگینانه دارم و یا بر اساس احساساتم، عکس‌العمل نشان می‌دهم که باعث خدشه‌دار شدن احترام و ارزش من مي‌شود؟

کج‌خلقی و خشم باعث می‌شود از تعادل خارج شوم و ارزش‌های خود را سریع زیر پا می‌گذارم و بدون توجه به احساسات دیگران رفتاری از خود بروز می‌دهم که هم به خودم و هم به دیگران خسارت می‌زنم. گاهی شرم و عصبانیت وسیله‌ای دفاعی می‌شود و دیواری دور خود می‌کشم. این‌ها زمانی روی می‌دهد که من واقعیت‌هاي زندگی را نمی‌پذیرم یا از ترازنامه‌نویسی غافل شده‌ام و برنامه‌ای برای خود ندارم و از درون و برون تحت تاثیر بروز احساسات خود و دیگران قرار می‌گیرم و کج‌خلق و عصبانی می‌شوم.

41. آیا به خاطر تغییر احساساتم و یا اینکه احساسی را در خود سرکوب کنم مواد مصرف می‌کردم و یا از روی اعتیادم عمل می‌کنم در این‌گونه مواقع سعی می‌کردم چه احساسی را تغییر دهم و یا سرکوب کنم؟ (این سوال خیلی مهم است چون چیزی است که تمام رفتارهای منفی‌مان را تشکیل داده و می‌دهد.)

گاهی اوقات احساسات خود را سرکوب می‌کردم گاهی از روي اجبار تغییرشان می‌دادم مثلاً احساس عشق و محبت را گاهی سرکوب می‌کردم و گاهی نيز از روي اجبار تغییر می‌دادم و از خود به صورت دیگری بروز می‌دادم. مثلاً احساس محبت به مادرم را با احساس توقع عوض می‌کردم، احساس عشق و علاقه به دیگری را با احساس شهوت عوض می‌کردم، و همیشه نیازهای خودم را بر نیاز دیگران ترجیح می‌دادم.

احساس پذیرش را با فرار از واقعیات عوض می‌کردم و خیلی مثال‌های دیگر. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

مجتبی دشتی + مرتضی عامری

42. آیا ابعاد کامل بیماری‌ام را پذیرفته‌ام؟

پذیرش کامل بیماری یعنی تسلیم در مقابل همه اصول انجمن؛ هرگاه از این اصول سرپیچی می‌کنیم یعنی نپذیرفتیم. گاهی در مقابل ابعادی از بیماری که روی آن شناخت داریم، می‌پذیریم، اما آنهایی را که نمی‌شناسیم نمی‌دانیم که چه عکس‌العملی از خود نشان دهیم. گاهی هم می‌شناسیم و می‌بینیم اما با انتخابی فکر کردن و انکار آنها را نمی‌پذیریم ما با مشورت کردن و اجرای دقیق اصول برنامه می‌توانیم تسلیم و پذیرش بیماری را در خود تقویت کنیم و با روشن‌بینی بر عدم آگاهی، انکار، عدم پذیرش خود و دیگران و تصورات باطلمان غلبه نماییم. تمرکز بر روی این نکات برای پذیرش ابعاد کامل بیماری بسیار موثر است.

43. آیا فکر می‌کنم که می‌توانم با افرادی که در زمان مصرف می‌شناختم رفت‌وآمد کنم؟ آیا می‌توانم هنوز به همان مکان‌هایی که می‌رفتم بروم؟ آیا فکر می‌کنم که عاقلانه است اگر مقداری مواد و یا وسایل مصرف آن را در دسترس نگه ‌دارم تا باعث شود که گذشته‌ام یادم نرود یا بهبودی خود را امتحان کنم، اگر آری چرا؟

خیر ـ این بهترین دستاویز برای مصرف مجدد است. این یک اصل مسلم برای بقای بهبودی من است که از رفتن به مکان‌های مصرف، رابطه و رفت‌وآمد با دوستان هم‌مصرفی، لمس یا همراه داشتن مواد وسایل مصرف آن، اجتناب ورزم. زیرا در تماس با موارد ذکر شده دوران مصرف در ذهنم تداعی شده و شاید به صورت وسوسه در درون من کار خود را شروع کند و منتهی به عود بیماری و مصرف مجدد گردد.

44. آیا شرایطی وجود دارد که فکر کنم نمی‌توانم در حالی که پاک هستم با آن روبرو شوم اتفاقی که اگر رخ دهد آن قدر دردناک باشد که من مجبور به مصرف باشم تا بتوانم از آن جان سالم به‌در ببرم؟

خیر ـ امروز با درک جدیدی که پیدا کرده‌ام هر اتفاقی برای من و اطرافیانم رخ دهد را به مصرف مواد مخدر مرتبط نمی‌کنم برای هر مشکلی راه‌حلی وجود دارد. با مشکل‌تراشی مجدد و با مصرف مواد مخدر هیچ مشکلی حل نمی‌شود.

مرتضی عامری+ مجتبی دشتی

45. آیا فکر می‌کنم با مقداری پاکی یا شرایط متفاوت زندگی قادر به کنترل مصرف خواهم بود؟

خیر ـ حتی پس از گذشت چند سال من نمی‌توانم هیچ نوع ماده‌ي مخدری را کنترل کنم. اگر در ذهن دنبال راهی برای کنترل مواد باشم مفهومش این است که هیچ شناختی از بیماری اعتیاد ندارم. لازم است دوباره روی اصول اولیه‌ تمرکز کنم. این نیز یک توهم است که فکر می‌کنم می‌توانم کنترل شده مصرف کنم، با اولین‌بار مصرف این جریان خفته را دوباره و با سرعت بیشتر نسبت به گذشته به حرکت درخواهم آورد.

امروز به جای این‌که فکر کنترل کردن و لذت مواد باشم به ذلت‌ها و آشفتگی‌های آن فکر کنم و به جای اینکه به طول پاکی و یا تفاوتی که بین زندگی زمان مصرف و زندگی فعلی‌ام بیندیشم و مغرور شوم سعی کنم هر چه بیشتر تسلیم اصول برنامه شود و بهانه‌ها و دستاویزهایی که باعث لغزشم و فعال شدن بیماری‌ام می‌شود را از سر راه بردارم. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)

https://s6.uupload.ir/files/img-20231030-wa0179_1eu9.jpg

46. ما هنوز به چه دستاویز یا بهانه‌ای چسبیده‌ایم؟

بعضی از دستاویزها را تمرکز و فکر کردن به رفتاری یا خاطره‌ای در گذشته در دست‌مان قرار می‌دهد. شادی‌های زودگذر، رشدهای نسبی گذشته، هیجانات و دوستی‌های گذشته بعضی مواقع در ذهن‌مان خطور می‌کند همین‌ها دستاویزی برای اندیشیدن به مصرف است، بعضی مواقع انکار واقعیت‌ها و یا بی‌تفاوتی دستاویز می‌باشد، بعضی وقت‌ها به خود می‌گوییم ما عضو قدیمی هستیم و نیازی به حضور مرتب در جلسات نداریم و این دستاویزی است برای دوری از جلسات. تجربه نشان داده دوری از جلسات مساوی با عود بیماری است. دستاویزهای دیگری هم مثل: مشارکت و مشورت نکردن با راهنما، نرفتن به جلسه، پشت موفقیت‌های کوچک پنهان شدن، مدعی بودن در خدمت و انجمن، خدمت افراطی، رسوا نکردن بیماری و هویت واقعی‌مان، در ضمن این را نباید فراموش کنیم که هیچ کس ضدلغزش نیست و همیشه و همه‌جا باید اصول را رعایت کرد تا دستاویزی باقی نماند حتی در بهترین شرایط، مصرف مواد پاسخ‌گوی درون پرتلاطم من نیست.

47. آیا از مفهوم تسلیم شدن می‌ترسم از چه چیز آن؟

بله ـ چون دنیای پس از تسلیم شدن برایم ناشناخته است. من از ناشناخته‌ها ترس دارم. تسلیم‌شدن همراه با درد است و من از این درد تغییر و تسلیم شدن هراس دارم. گاهی تسلیم‌‌شدن برای من یعنی باختن. امروز با درک صحیح از تسلیم. معنایش برای، تغییر كرده است. تسلیم یعنی پیروزی بر ناشناخته‌ها. تسلیم نشدن با زیربنای ترس‌های خودمحورانه یعنی دور شدن كامل از اعتماد، ایمان و باوری که تا امروز پیدا کرده‌ام در آن صورت تمام اصول را زیرپا خواهم گذاشت تا به خواست و اراده‌ي خود برسم و معمولاً برای من شکست و ناامیدی همراه دارد.

قبول کردن اقرار دانش و آگاهی پذیرش تسلیم اصول برنامه

مرتضی عامری

+ نوشته شده در شنبه چهاردهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 21:19 توسط M.Dashti  | 

بهبودی ...
ما را در سایت بهبودی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7dashti6208 بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1402 ساعت: 18:17